من لبان خویش را با آتشی مقدس تطهیر کردم
تا از عشق سخن بگویم
اما وقتی دهان گشودم
زبانم بند آمده بود .
پیش از آن که عشق را بشناسم
عادت داشتم نغمه های عاشقانه سر دهم
اما شناختن را که آموخت
کلمات در دهانم ماسید
و نوا های سینه ام در سکوتی ژرف فرو افتادند .
جبران خلیل جبران
بند ,آمده ,جبران ,عشق ,های ,سینه ,آمده بود ,بند آمده ,در دهانم ,دهانم ماسیدو ,ماسیدو نوا
درباره این سایت