زیبایی از جمال تو بُعد محقّری است
ناز از کرشمۀ تو، نمود مصغّری است
منظور آفرینش و مقصود خلقتی
غیر از تو هر چه هست، وجود مکرّری است
خاک اخگری حقیر ز خورشید؟ آه نه!
خورشید اعظم از تن خاکیت، اخگری است
شعرم کجا و عرضۀ بر بافتن کجا؟
با قامتت که شعر بلند مصوّری است؟
من هیچ، حافظ» ار بنشیند به وصف تو
باید سیه کند همه، هر جا که دفتری است
حسین منزوی
تو ,هست، ,اخگری ,مکرّری ,وجود ,حافظ» ,هر چه ,چه هست، ,هست، وجود ,وجود مکرّری ,از تو
درباره این سایت